محل تبلیغات شما

مدار امام هشتم



به قلم دامنه: به نام خدا. همان‌گونه که گفته‌اند؛ در کتاب تحفة اائر» آمده که شیخ مفید ذکر کرده: پس از نماز زیارت حضرت امام رضا -علیه السّلام- مستحب است این دعا را بخوانند: دعا با این عبارت توحیدی آغاز می‌شود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ الدَّائِمُ فِی مُلْکِهِ الْقَائِمُ » (منبع)


و این فراز دعا که در زیر می‌آورم، انسان را به اوج توحید راهنمایی می‌کند و به درگاه خدا پیش می‌راند و دل انسان را به نجوا و زمزمه با خدا مشغول می‌سازد:


.سَیِّدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی أَوِ الْجِبَالُ لَهَدَّتْنِی أَوِ السَّمَاوَاتُ لاخْتَطَفَتْنِی أَوِ الْبِحَارُ لَأَغْرَقَتْنِی سَیِّدِی سَیِّدِی سَیِّدِی مَوْلایَ مَوْلایَ مَوْلایَ قَدْ تَکَرَّرَ وُقُوفِی لِضِیَافَتِکَ فَلا تَحْرِمْنِی مَا وَعَدْتَ الْمُتَعَرِّضِینَ لِمَسْأَلَتِکَ.»


ترجمۀ شیخ حسین انصاریان: آقاى من اگر زمین گناهان مرا می‌دانست هرآینه [مرا] فرو مى‌برد[ند]، یا اگر کوه‌ها خبر مى‌داشتند مرا درهم مى‌شکستند، یا آسمان‌ها مطلع مى‌بودند مرا قطعه‌قطعه می‌کردند، یا دریاها آگاه مى‌بودند مرا غرق می‌کردند، آقاى من، آقاى من، آقاى من، مولایم، مولایم، مولایم، توقُّفم براى میهمانى‌ات تکرار شده، پس مرا از آنچه به درخواست‌کنندگان از حضرتت وعده دادى محروم مکن.


نکتۀ تشریحی دامنه: این دعای توحیدی که از فرازهای بسیار غنی و واژگان ژرفی برخوردار است در فصل نهم مفاتیح‌الجنان درج شده است. خواندن آن به همراه تفکر و اندیشیدن، انسان را سبکبال و پربار می‌سازد. سراسر این دعا توجه به خدای کریم است و درس توحید و ستودن پروردگار مهربان و تمرکز به درگاه و پیشگاه آن. این دعا دستِ رد، بر سینۀ کسانی می‌زند که شیعیان را برای اعمال درخشان توحیدی زیارت امامان معصوم (علیهم السلام) سرزنش و حتی تکفیر می‌کنند و آنان را به شرک متّهم می‌نمایند. از نظر من، توجه بر ترجمه و شرح این دعای پُرمضامین و اثرگذار، انسانِ توحیدی را هرچه بیشتر به زیارت مشارف شریفه شائق تر می‌کند و فهم تازه‌تر به روی یکتاپرستان و موحّدان می‌گشاید. از معرفت افزایی‌های بسیارمهم این دعا، یکی همان است که در عبارات پایانی بالا آورده‌ام و با رنگ قرمز برجسته ساخته‌ام؛ زیرا این فراز دعا، انسان را به اوج درد و دل با خدا می‌کشاند و وی را به سمت اصل توحید و وحدانیت راهنمایی می‌کند و به تضرّع پاک و امیدبخش به درگاه خدای بخشنده و ستّارالعیوب پیش می‌راند. خودم را و زائرین شریف حرم امام رئوف، حضرت رضای آل محمد (ص) را فرا می‌خوانم که علاوه بر آدابِ ادب، ارادت، اخلاص و نیز مَودّت و عشقی که در حرم مطهر رضوی از خود بروز می‌دهند، فرصتی برای مطالعه و زمزمۀ ژرف‌تر این دعای زیبا برای خویشتنِ خویش اختصاص بدهند که خشنودی خدا و امام رضا (ع) و دلشادی زائر را به ارمغان می‌آورد. التماس دعا. 7350.

قلم قم دامنه دوّم: جان، جهان، ایران، انسان، قرآن، عرفان، ایمان


دامنۀ رضوی


کویریات دامنه


به قلم دامنه. به نام خدا. مشهد که بودم در سَرسرای هتل محل اقامت، _هتل گلشن رضوی_ چشمم به این نوشتۀ دو عالم بزرگ شیعه خورد و عکسی از آن انداختم و ترجیح داده ام آن را به اشتراک گذارم.


امام رضا از نظر علامه طباطبایی

امام رضا از نظر علامه طباطبایی


قسمت بالای آن نقلی از سجایای اخلاقی مرحوم آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی ست که آن مرجع ساده زیست حتی حاضر نبودند دگمۀ لباسشان خارجی باشد.


در قسمت پایین آن برگۀ خبری نیز سخن مهمی درج شده است از علامه طباطبایی دربارۀ امام رضا، که آورده است:


همۀ امامان _علیه السّلام_ لطف دارند اما لطف حضرت رضا _علیه السّلام_ محسوس است. همۀ امامان _علیه السّلام_ رئوف هستند اما رأفت امام رضا _علیه السّلام_ ظاهر است»


با امامت بمانیم


(7)

به قلم دامنه. به نام خدا. با امام هشتم (۷) امام رضا _علیه‌السلام_ سخنان فراوانی دارد که در تاریخ اسلام به ثبت رسیده است. خصوصاً توسط عالم پرهیزگار شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا» که درباره‌ی زندگانی، دوران و سخنان امام رضاست. خوشبختانه من توفیق داشتم، هفت‌هشت سال پیش، تمام این کتاب گرانسنگ را بخوانم. متنی گیرا و جاذب دارد و شیخ صدوق با فراست آن را تدوین و در ۶۹ باب، تبویب (=باب‌بندی) کرده است. اینک از شرح عیون می‌گذرم، فقط سه سخن امام رضا را می‌‌نویسم. امید است بر دلِ دلدادگان روَد.



۱. فهمَنده‌ی حدیث باشید، نه فقط روایتگر آن.
۲. خداوند  نه با اِکراه اطاعت می‌شود و نه با غلبه، معصیت می‌گردد.
۳. برای دانستن، سؤال کن نه برای مغلوب‌ساختن دیگران.




مشهد. ۲۱ تیر ۱۳۹۸. صحن انقلاب، پنجره فولاد.

مشهد. ۲۱ تیر ۱۳۹۸. صحن انقلاب، پنجره فولاد



(8)


با امام هشتم (8). امام رضا _علیه‌السلام_ به فعالیت آشکار روی آورده بود. به سیر و گشت میان مردم می‌پرداخت. نخستین مسافرت را از مدینه به بصره کرد. با پایگاه‌های مردمی خود، دیدار می‌نمود. در مسافرت‌ها، اجتماع برپا می‌ساخت. با مردم به گفت‌وگو می‌پرداخت. همواره مردم را وادار می‌کرد تا پرسشگر باشند. اخلاقش این بود با بزرگان و دانشمندان چه مسلمان و چه غیرمسلمانان ملاقات می‌کرد و مناظره می‌نمود. به‌طوری‌که مسائلی که درین مسافرت‌ها از امام رضا می‌پرسیدند توسط محمد بن عیسی تقطینی گردآوری گردید، که آن امام عزیز به بیش از ۱۸ هزار مسأله پاسخ دادند. پاسخ به سؤالات مردم و دانشمندان و  توسعه دادن پایگاه‌های تشیّع از اقدامات بینادی امام رضا (ع) بود.



در گنگره‌ی جهانی امام رضا که در سال ۱۳۶۵ برگزار شد، مباحث خوبی درباره‌ی ابعاد زندگی فکری و اجتماعی و ی امام رئوف (ع) مطرح شده است.


امام رضا -علیه السلام- با شش زِمامدار هم‌عصر بود:


منصور عباسی

مهدی عباسی

هادی عباسی

هارون‌الرشید عباسی

محمدامین عباسی

مأمون عباسی


فقط در حاکمیت و خلافت مأمون، چون نیرنگ ورزیده و بازور آن حضرت را از مدینه به مرو (=شهری که اینک بخشی از ترکمنستان است) فراخواند، مجبور به پذیرفتن مشروط شد. و با مأمون شرط کرد در روند حکومت هیچ دخالتی نداشته باشد و با شیعیان و مردم رابطه و دسترسی داشته باشد. و اتفاقاً در این کار نیز، امام رضا _علیه السلام_ خیلی عالی و مدبّرانه پیش رفتند.



عکس: دریا ناظری (اینجا). ساخت و ساز بی ریخت و ناسازوار در حریم حرم رضوی



(9)


با امام هشتم (9). امام رضا _علیه‌السلام_ ۵۵ سال عمر کردند. ۳۵ سال تحت امامتِ امام کاظم _علیه‌السلام_ بودند و ۲۰ سال خود امامت کردند. امام رضا در سال ۱۴۸ قمری به دنیا آمدند، درست همان سالی که امام صادق _علیه‌السلام_ به شهادت رسیدند.



امامان ما، همگی به دست جور و ستم به شهادت رسیدند و این نشان می‌دهد آنان مغضوب حاکمان ستمگر و جائر بودند. مشیت خدا این شد امام مهدی _عجّل الله_ در پرده‌ی غیاب روند و فلسفه‌ی انتظار و امید در مکتب زنده بماند تا به مصلحت خدا ظهور فرمایند و صلح و انسانیت و عدالت و حقانیت را بگسترانند.


حرم امام رئوف حضرت رضا (ع)


حضرت رضا (ع) یاران و اصحاب محبوب داشتند، مانند: دعبل خزاعی، حسن فضال، حسن بجلی، حسن محبوب، صفوان بجلی، حسن عبّاد. که ایشان کاتب امام رضا بود. روح همگی‌شان، شاد و رحمت خدا باد.


میلاد امام رضا بر دلدادگان خجسته و مبارک


با امام هشتم


قسمت ششم


به قلم دامنه. به نام خدا. با امام هشتم. قسمت ششم. رساله‌ی ذهبیه از امام رضا -علیه‌السلام- درباره‌ی طب است که به درخواست مأمون نوشته شد. چون مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنویسند، به آن ذهبیه می‌گویند. به نقل از ماهنامه حکمت و معرفت، شماره‌ی ۸، آبان ۱۳۸۷، ویژه‌نامه‌ی حکمت رضوی.





توضح ضروری: در دانشنامۀ حوزوی، مطلبی دربارۀ رساله‌ی ذهبیه درج شده است که در زیر عیناً از این (منبع) نقل می شود:


با توجه به این‌که به رساله‌ای با نام رسالۀ ذهبیه» یا طب الرضا» در مصادر کهن شیعی اشاره شده است، احتمال صدور رساله‌ای این‌گونه از امام رضا -علیه‌السلامـ منتفی نیست؛ ولی انتساب نسخه‌های موجود کتاب الرسالة الذهبیّه» به امام رضا -علیه‌السلام- ثابت نیست و نمی‌توان با آن به عنوان سنت» روبه‌رو شد و بدان عمل کرد؛ زیرا افزون بر تضعیف راوی اول، افتادگی در اسناد نیز دارد و ممکن است به تحریف یا تصحیف دچار شده باشد.



قراینی نیز اعتماد به متن این رساله را کاهش می‌دهد؛ مانند تنافی برخی مطالب آن با یافته‌های روایی و پزشکی، تجویز خوردن تریاق فاروق» در غیر حالت ضرورت و اضطرار با وجود آن‌که از اجزای حرام و نجس تشکیل شده است و.، از قراینی است که اعتماد بر این متن را کاهش می‌دهد.» زیرا؛ اجزای اصلی این دارو، عبارت‌اند از: شراب، گوشت مارِ افعی و جندبیدستر که بیضه یک نوع سگ است.»


(قلم قم دامنه دوم)


با امام هشتم (5)


به قلم دامنه. به نام خدا. با امام هشتم (قسمت ۵). مأمون خلیفه‌ی عباسی _که فردی دانشمند و اهل نیرنگ باهم بود_ دارالحکمه را که در دوره‌ی پدرش هارون‌الرشید (=زاده‌ی شهر ری و مدفون در پشت قبر امام رضا) شکل گرفته بود، رونق بخشید و افرادی را برای ترجمه‌ی کتاب‌های یونانی، سریانی و کلدانی گمارد و ناظرانی برای آنان گذاشت و خود نیز به ترجمه پرداخت.



حرم امام رضا (ع). ورودی نواب. 4 فروردین 1398. عکاس: دامنه



با ترجمه‌ها، نوعی گسیختگی فرهنگی و فکری رخ داد. و همین موجب شد امام رضا _علیه السلام_ با توانمندی وارد مقابله با افکار پریشان و خطرناک شود و حکیمانه مردم را از انحراف‌ و التقاط، آگاه و رها نماید.


شرکت امام رضا (ع) در جلسات مناظره و پاسخ دقیق و حیرت‌آمیز به شُبهه‌افکنان، اِعجاب و آگاهی آفرید. محفل مناظره‌ها را خودِ مأمون سازمان می‌داد. پس از شهادت امام هشتم (ع)، مأمون خود، در مناظرات حضور می‌یافت، اما دیگر آن اثرات و گرمی سابق» را نداشت. تا بعد.
(قسمت های 1 تا 4 در اینجا)


دامنۀ عترت


به قلم دامنه. به نام خدا. پروفسور فضل الله رضا در صفحۀ 10 کتاب برگی از برگی» شعری دربارۀ امام رضا _علیه السّلام_ دارد، مربوط به سال 13، زمانی که در مشهد سربازی را می گذرانده. این شعر را در زیر می نویسم:



حرم رضوی


شکر ایزد که از تفضّل یار

بخت بیدار گشت و دل هُشیار


که بر این آستان سری سودم

سر به خاک منوّری سودم


تا بر این آستان نهادم سر

سرم از مهر برتر است دگر


ای دلِ من به شُکر ایزد کوش

آنچه ساقی به جام ریزد نوش


که سراپردۀ خیال است این

نقش آمال ما؟ محال است این





پروفسور فضل الله رضا همچنین درشب 24  ماه رمضان (15 آبان 13) شعر مفصل دیگری دربارۀ امام هشتم (ع) می سُراید که دو بیت آن را می نویسم که در صفحۀ 12 منبع بالا آمده است:


گفت استاد معنی شیراز*

غسل در اشک کن، نگاه انداز


غسل کردم در اشک و سود نکرد

سوختم هیزم (هیمه) تو دود نکرد


* اشاره است به این بیت غزل 264 حافظ:


غسل در اشک زدم کاَهلِ طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز


در مدار امام هشتم


1- زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ 10 جزء است‌، که‌ 9 جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌.


2- بخیل‌ را آسایشی‌ نیست‌، حسود را خوشی‌ و لذتی‌ نیست‌، زمامدار را وفایی‌ نیست‌ و دروغگو را مروت‌ و مردانگی‌ نیست‌.


حرم رضوی. بازنشر دامنه

حرم رضوی. بازنشر دامنه


3- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضای‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.


4- بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.


5- پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد امید چیزی‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌: کسی‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینی‌ و کسی‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ در خلق‌ و خوی‌اش‌ استواری‌ نبینی‌ و کسی‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابی‌ و کسی‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.


زیارت امام رضا




نفیسه‌سادات


رسید نامه‌ی دعوت به خانه‌ات دستم

به اشک، کوله به شوق زیارتت بستم


چگونه باز مرا راه می‌دهی به حرم؟

مگر که عهد خودم را همیشه نشکستم؟


نه با قدم، که پریدم به بال تا حرمت

ز بند خستگی و راه دور بگسستم


شبیهِ قطره‌ی بارانِ دورافتاده

به سیلِ زائرِ در راهِ رود پیوستم


کبوتران مجاور چقدر خوش‌بختند

چنان کبوترم اما مسافرت هستم


نه از شراب بهشتی، نه چشمه‌ی کوثر

از آب صحن تو نوشیده‌ام اگر مستم


براتِ خواسته‌هایم رسید و با آن‌ها

نگفته‌های مرا هم رسانده‌ای دست

نفیسه‌سادات


به نام خدا. معمولاً ما ایرانی‌ها وقتی خاطره‌های زیارت‌های مکرّر مشهد مقدس به یادمان می‌آید، و یا هر بار عکس یا فیلمی از حرم امام رضا (ع) از دیده‌ی پرخاطره‌ی‌مان می‌گذرَد، به خود یا به کناردستی و جمع می‌گوییم: آه پارسال همین مسِم بود در دارالحُجه یا در بست شیخ طوسی و یا در ایوان گوهرشاد و یا در ایوان بزرگ ولی عصر (عج) در سمت قبله‌ی صحن رضوی و یا در روبروی ضریح و مَضجع بودم. و یا در صحن آزادی کنار حوض و یا در صحن جمهوری کنار قبله‌نمای سایه‌ی آفتاب و یا در صحن انقلاب در قوس پنجره فولاد و یا در صحن کوثر ایستاده به نماز در زیر آفتاب و وزش نرم و آرام باد.


متن نقلی: مشهد مقدس با وجود قرار گرفتن روی جلگه‌های حاصلخیز، از دیرباز با مشکل کمبود آب روبه‌رو بوده است‌؛ علت این مسئله، به ویژه در چند سده اخیر، افزایش جمعیت مجاوران حرم رضوی و محدود بودن منابع آب روزمینی موجود در اطراف مشهد است. به همین دلیل، بسیاری از حکام گذشته، کوشیدند تا مشکل آب شهر را به‌نوعی حل کنند؛ از امیر علیشیر نوایی، وزیر خردمند سلطان‌حسین بایقرا تا سلاطین صفوی و نادرشاه و حتی فرمانروایان دودمان قاجار. در این دوره‌ها، شگردها و روش‌های مختلفی برای تأمین آب، به ویژه در صحن مطهر حرم رضوی به کار گرفته شد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، ایجاد سقاخانه و هدایت آب از چشمه‌سارهای اطراف شهر به سمت آن بود. بنابراین، تاریخ شکل‌گیری سقاخانه در حرم امام رضا(ع) را می‌توان به قدمت ایجاد بارگاه منوّر آن دانست. در میان سقاخانه‌های حرم، یکی از همه معروف‌تر شد و البته تا امروز، به حیات خود ادامه داده است؛ سقاخانه اسماعیل طلایی» که در مرکز صحن عتیق(انقلاب اسلامی) قرار گرفته است؛ سقاخانه‌ای با گنبد مطلّا که چند قرنی از عمرش می‌گذرد و به یکی از بناهای مورد علاقه زائران تبدیل شده‌است.


برخلاف تصور برخی، عمر سقاخانه اسماعیل‌طلایی، نسبت به دیگر بناهای صحن عتیق، کمتر است. ضلع جنوبی صحن در دوره تیموری بنا شد و هنوز کتیبه سلطان‌حسین بایقرا بر اطراف ایوان طلا چشم‌نوازی می‌کند. هرچند پس از توسعه صحن در دوره صفوی، یادگارهایی از این عهد هم بر ضلع جنوبی صحن جلوه‌گر شد؛ اماکنی مانند گنبد ا.وردی‌خان. ضلع شرقی و غربی نیز، که دو ایوان ساعت و نقاره‌خانه را در برمی‌گیرد، پیشینه‌ای صفوی دارد و ضلع شمالی نیز، در عهد شاه‌عباس دوم صفوی ساخته و در دوره نادرشاه افشار تکمیل شده است. اما بنای سقاخانه، در دوره افشاری ساخته و در ادوار بعد، تکمیل شد. متأسفانه درباره تاریخچه این سقاخانه که تا حدود 70 سال قبل، از آب نهر نادری، نهری که از بالاخیابان جاری بود و تا پایین خیابان امتداد داشت، تغذیه می‌شد، اطلاعات ضد و نقیض فراوانی وجود دارد؛ اطلاعاتی که در کنار برخی روایت‌های افسانه‌وار، رگه‌هایی از حقیقت را در خود جا داده‌ و بررسی آن‌ها، نیازمند دقت و تتبع در آثار پیشینیان است.


 سقاخانه صحن اسماعیل طلا. خرداد 1399.

که به علت رعایت فاصله‌گذاری آب آن قطع بود. عکاس: دامنه


مجموعه روایت‌های تاریخی مربوط به سقاخانه اسماعیل‌طلایی، تردیدی باقی نمی‌گذارند که سنگ بنای آن را نادرشاه گذاشته است.


طبق برخی مستندات، ظاهراً شاه افشار هنگام عزیمت برای نبرد در شرق ایران و شاید فتح هندوستان، در هرات به سنگ‌آبی بسیار زیبا و شکیل برخورد کرد و آن را شایسته نصب در حرم رضوی دانست. می‌گویند نادرشاه دستور داد دو عراده توپ را پیاده کنند و با چرخ‌هایش گاری بزرگی بسازند و سنگ را با آن به مشهد حمل کنند. نقل است که نادر، سربازان مأمور این کار را تهدید کرد که در صورت آسیب دیدن سنگ، جانشان را خواهد گرفت! به هر حال، چه این روایت درست باشد و چه نادرست، سنگ به مشهد حمل شد و طبق نظر نادرشاه در مکان مدنظر قرار گرفت و بر فراز آن، سایه‌بانی ساختند که شکل و شمایل سقاخانه داشت. تا این‌جای ماجرا، تاریخ سقاخانه اسماعیل‌طلایی مشکلی جدی برای بررسی شواهد ندارد؛ اما از این‌جا به بعد سکته‌های مختلفی می‌توان در تاریخ آن یافت:


روایت اول: یک روایت بر آن است که نادرشاه پس از بازگشت از هند و به شکرانه آن پیروزی بزرگ، تصمیم گرفت سقف سقاخانه را طلا کند. به همین دلیل از فردی به نام اسماعیل‌آقای طلاساز خواست تا این مهم را با طلای خزانه نادری به انجام برساند و این دستور به انجام رسید؛ اما بعدها، مردم به دلیل شهرت و پاکدستی اسماعیل‌آقای طلاساز، نام او را بر سقاخانه گذاشتند.

روایت دوم: برخی معتقدند که اسماعیل‌آقا، یکی از سرداران نادر بود که بابت نجات وی از یک ترور، جایزه‌ای ارزنده دریافت کرد. او این جایزه را که به صورت سکه‌های طلا به دست آورده‌بود، به مطلّا کردن سقف سقاخانه صحن عتیق اختصاص داد و به این ترتیب، نامش بر سقاخانه ماندگار شد.

روایت سوم: این روایت تاریخی که از دیگر روایت‌ها دقیق‌تر و احتمالاً درست‌تر است، طلا کردن سقف سقاخانه را نه در دوره افشاری که در دوره قاجار می‌داند. بر این اساس، اسماعیل آقای سنگسری، یکی از سرداران فتحعلی‌شاه که در جریان جنگ‌های ایران و روس هم رشادت‌هایی از خود نشان داده‌بود، به طلاکردن سقف سقاخانه همت گماشت و نامش روی آن باقی‌ماند. برخی به این روایت تاریخی، داستان روایت دوم را هم افزوده و اسماعیل‌آقا را ناجی فتحعلی‌شاه از ترور دانسته‌اند و طلای به کار رفته در سقف سقاخانه را اهدایی شاه به سردار شجاعش فرض کرده‌اند. ظاهراً همشهری‌های اسماعیل‌آقای مذکور هم، این روایت را بسیار جدی گرفته و حتی میدانی را در مهدی‌شهر(سنگسر) از توابع استان سمنان، به نام اسماعیل‌طلایی» نام‌گذاری کرده‌اند.

پذیرش هر کدام از این سه روایت، اشکالاتی دارد؛ اما در این بین، روایت سوم بیش از دیگر گزارش‌ها، قابل قبول به‌نظر می‌رسد. واقعیت آن است که بانی سقاخانه اسماعیل‌طلایی»، هر که بوده، یادگاری پُرخیر از خود به جا گذاشته و زمینه آسودگی خاطر زائران را فراهم کرده‌است. سقاخانه صحن عتیق را باید یکی از نمادهای برجسته معرفی و شناخت حرم رضوی بدانیم؛ نمادی که بین تمام زائران محبوبیت دارد و بسیار خاطره‌انگیز است؛ آن‌گونه که یکی از سوغاتی‌های زائران حریم ملک پاسبان رضوی برای بستگانشان، جرعه‌ای آب از سقاخانه اسماعیل‌طلایی» است که به شرف حضور در حریم هشتمین اختر آسمان ولایت، متبرک است و شفابخش. (منبع)

به قلم دامنه : به نام خدا. پس از مدت‌ها چشم‌انتظاری، ستاد سلامت کشور صحن‌های روبازِ حرم‌های مطهر امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) را به روی زائرین گشوده بود. همین اجازه، موجب شد عزم زیارت کنم. کردم. به رسم ادب، ابتدا به زیارت حرم حضرت معصومه (س) شتافته و سپس در شب بعد رهسپار مشهد شدم.


جمعه‌شب ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، جاده‌ی ۹۳۳ کیلومتری حرم تا حرم (قم. گرمسار. مشهد) را با سرعت مجاز ۱۱۰ کیلومتر، به‌آرامی و شوقِ زیارت راندم و با ۱۰ ساعت طی مسیر، به مشهد رسیدم. مسیر، با کمی آهنگ و کمی هم روی موج رادیو زیارت» فضای داخلی مَرکب را دلنواز می‌ساخت؛ خصوصاً هنگامی‌که هرچه به سمت شرق می‌راندم، هم سرخی فلق بازتر می‌شد و هم رایحه‌ی حرم بر مشام روح حسّ. کسانی که تجربه‌ی زیارت مشهد مقدس را دارند، می‌دانند که هرچه به حرم نزدیک‌تر می‌شوند؛ گویی بی‌قرارتر می‌گردند.


  


 



   


پس از استقرار در هتل و کمی استراحت، پایم به سنگ‌های آفتاب‌خورده‌ی صحن کوثر در بست نواب مماس شد و دلم به دیدن ایوان صحن آزادی حرم مُساو، و نیز آنگاه قلبم به ایوان‌های صحن جمهوری و صحن انقلاب و پنجره‌ی مُشبّک و معطّر فولاد مُجاب.


این‌که برای حفظ سلامتی انسان، رواق‌ها و مکان‌های مسقّف حرم به روی زائر مسدود بود، رضایت می‌دادی که ادب را از داخل صحن‌ها به سمت مَضجع شریف اَدا نمایی. تمام صحن‌های روباز، گویی شده بود مَضجع و ضریحی که همواره دوست داشتی در چندقدمی آن زمزمه کنی و زیارت؛ اما این بار گرداگرد تمام حرم می‌گردیدی که طوافی عظیم بود و دایره‌ای گسترده.


مردم مؤمن و خادمین مهربان حرم را تحسین می‌کردم که چقدر محبت به هم داشته و چه عالی چارچوب بهداشت را رعایت می‌کرده و لحظه‌به‌لحظه محیط حرم را ضدعفونی می‌نموده و با نهایت ادب و محبت، به زائران ماسک هدیه می‌کرده و بر دستان آنان، اسپری ضدعفونی می‌پاشیدند. چه تجربه و احوالاتی قشنگ درین زیارت رضوی نصیبم شد که این زیارت را از هر زیارت دیگرم در سال‌های متوالی پیشین، متمایز، ویژه، خاطره‌انگیز و اندیشناک‌تر ساخت.


و چه مردمان دلدار و مهربانی را در صحن و سرای حرم، با مردُمک چشمانم مرور کردم و بر عشق ناب‌شان به حضرت رضا (ع) و سادگی رفتارشان در طول زیارت، درود فرستادم و در هر مرحله از زیارت در حرم، برای همه‌ی شیفتگان اهل بیت (ع) که دلشان زیارت می‌خواست اما به هر علت و مانعی نتوانستند به حرم مشرّف شوند، به‌نیابت زیارت نمودم.


به سُروده‌ی زیبای مرحوم قیصر امین‌پور درباره‌ی امام رضا:


چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند

موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی

ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصتِ رویش است و طراوت

زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

(منبع)


در طوس بیا و عِلم قرآن برگیر
آن حکمت وَحیانی فُرقان برگیر
از زاده‌ی موسی، قَبَسی را که به طور
موسی طلبید، از خراسان برگیر

(طوسیات، استاد محمدرضا حکیمی)


میلاد خجسته‌ی حضرت رئوف امام رضا (ع) مبارک باد

صحن کوثر بست نواب صفوی. 25 خرداد 1399. عکاس: دامنه


متن نقلی به ویرایش اندک دامنه: فروشنده‌ای در اطراف حرم امام رضا (عل) مغازه داشت، نزد مرحوم آیت‌الله میلانی رفت. گفت: در اطراف حرم، مغازه‌دار هستم، در روزهایی که شهر شلوغ است و زائر یاد، قیمت کالاها را مقداری بالا می‌برم و بیشتر از نرخِ متعارف می‌فروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت‌الله میلانی جواب داد: این کار "بی‌انصافی" است.


مغازه‌دار خوشحال از این پاسخ و این‌که آقای میلانی نفرمود حرام است، کفش‌هایش را زیر بغلش گذاشت، دست بر سینه، عقب‌عقب خارج می‌شد. آقای میلانی با دست به او اشاره کرد برگرد. برگشت. آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه‌دار و گفت: داستان کربلا را شنیده‌ای؟ گفت: بله! گفت: می‌دانی سیدالشهداء (ع) تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا، شنیده‌ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی‌انصافی" بود!


لیعا زنگنه: این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»

امین تارخ: اون نسخه، همیشه جواب می‌ده.»

فصل ۱. قسمت ۱۱. آقازاده»


حرم رضوی. عکاس: دامنه


نکته: نکته‌ام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی می‌نویسم. از نظر مرحوم علامه، مطلقِ عبادت‌ها دعا هستند». (منبع) یعنی هر عملی که از آدمی سرمی‌زند و عنوان عبادت به خود بگیرد، دعای بندگان» محسوب می‌شود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان می‌شود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی می‌داند. به تعبیری دیگر می‌توانم این‌گونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطری‌ست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید می‌کند عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چون‌که خداوند متعال چنین فرموده است.


یادآوری: آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخه‌ی امام رضا (ع) همیشه جواب می‌دهد و مشهدرفتن‌ها همواره اثر می‌گذارد.

۱۸ شهریور ۱۳۹۹

سلسله مباحث لیفِ روح

ابراهیم طالبی دارابی دامنه
(منبع)


به قلم دامنه: به نام خدا. این چه سرّیه. این چه سرّیه! حتی اگر در دورترین نقطه‌ی این شهر عکسی از خود بیندازند، قُبّه‌ی‌ قلب‌شان می‌کنند و برگی از بهترین روزهای زندگی‌شان. این قوّه‌ی مغناطیس کیست که ایرانی‌جماعت را چنین جذب و شیفته‌ی خود ساخته است که وقتی می‌خواهند به بُقعه‌اش مسافر شوند سر از پا نمی‌شناسند و رفتن به سمت مشرق و محلِ درآمدنِ خورشید را نَقل محافل می‌کنند و نُقل مُقارب.


آن چه بارگاهی‌ست که به هر صحن که گام می‌گذارند، صحن دیگر را طلب می‌کنند. این رواق و آن رواق قانع‌شان نمی‌کند و از این بَست به آن بست می‌روند و در اطراف گنبد منورش پَر عشق را به پرواز می‌دهند و حیرانی بغل می‌کنند و دورِ حرم مثل بین‌الحرمین می‌گردند و از زمزمه و دل‌گویه با امام رئوف پُر و پیمون می‌شوند و نایل به زیارت و مایل به شرَف و تشرّف و شرافت و آنگاه تا از سقّاخانه‌ی اسمال‌طلا آب ننوشند سیراب نمی‌شوند. بگذرم که هر یک از ما از آن خاطره داریم و تجربه.


چه ذوق خُنیاگرانه داشتند نیاکان‌مان که زائران وقتی به مشهد مقدس مشرّف می‌شدند و از آن صحن‌وسرا به خانه و کانون خانواده بازمی‌گشتند، در کوی و محله و برزَن به صمیمانه‌ترین صدا، مشهدی اکبر خطاب می‌شدند و مشهدی رمضان و مشهدی داوود و مشهدی خدیجه و مشهدی فاطمه و مشهدی ابراهیم و اساساً مشهدی آدم.



بست نواب صفوی حرم رضوی. عکاس: دامنه


چه عالی‌ست که مشهد»ی شویم؛ مشهدی‌شدن یعنی به خوی و خصال و اخلاق رضوی درآمدن: رئوف. رضا، ثامن، سیّاس، دانشمند، مناظره‌کننده، دلسوز مردم و از همه صمیمی‌تر: امام هشتم، عالِم آل محمد که شیعیان در عدد هفت واقف نشدند و از امام هشتم به پله‌ی دوازدهم امتداد یافتند و ظهور حضرت حجت، قائم آل محمد (ص) را به انتظار می‌کشند و تا نیامدنِ آن ولیِّ عصر و زمان (عج) دست روی دست نمی‌گذارند که فقط به تماشا بنشینند، بلکه دست بالای دست می‌گذارند تا از تلاش و دانش و ارزش و تفکر و تمدن و توسل و تعاون و تعالی باز نایستند. چه خوب است یک بار هم شده شیعه‌ی حضرت رضا ع کتاب عیون اخبارالرضا» را هم بخوانند که شیخ صدوق چه زحمت درخشانی روی این اثر گرانسنگ کشید.


سالروز جانسوز شهادت امام رضا (ع) بر پویندگان تسلیت. چه امام رئوفی که پایانِ سوگواری او، به حلول ماه خجسته‌ی ربیع ختم می‌شود. این چه سرّیه که آن انسان رئوف، ما را از ماه حُزن و ماتم و سوگواری و عزاداری اباعبدالله (ع)، به ماه شادی و شعف و شادمانی وارد می‌کند که پیامبر (ص) منتظر این ماه بود؛ بهار دل‌ها و ربیع جان‌ها. آجرک‌ الله ای عزاداری‌کننده‌ی حضرت اباعبدالله علیه‌السلام. اجر و پاداشت با خدا.


ای راهب کلیسا دیگر مَزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره می‌زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مُرده را جان
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش
گردِ سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان‌ها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رؤیای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیدار خُفته در طوس



بارش برف در حرم امام رئوف حضرت رضا (ع) چه شوقی برمی‌انگیزاند

آخرین جستجو ها

نورنامه هات نیوز سرگرمی و تفریح امپریال . آی ار ساخت اپلیکیشن Constance's life ospsychtivi Ian's life جهان پرچم،فروش پرچم،تولید پرچم،خرید پرچم،چاپ پرچم، رومیزی،پرچم تشریفات،پرچم اهتز گلبهار